پيام دوستان
+
*اونايي که اربعين نرفتن زيارت
اونايي که تا حالا از چايي هاي امام حسين نخوردند.
بقول عراقيا:
اشرب چاي ابو علي.. اشرب چاي ابوسجاد..*
هما بانو
96/8/11
خليل سعيدي
فيلم را خودم تهيه کردم... کنار مسجد کوفه.... البته زياد دلخوش نکنين . ما توي فيلم نيستيم. تا جمال ما منور کند چشمان دوستان را ..هههههههه
شبر
*جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان . من عاشق اين چاييام*
محمد_عابديني
ممنون :)
محمدمهدي .ر
شاي ابوسجاد...
+
[تلگرام]
کانال منامن
به کانال منامن خوش آمديد
ارسال خبر، عکس ،فيلم، موسيقي، از منامن .
نظرات .انتقادات و پيشنهادات خود را با ما در ميان بگذاريد
اردبيل خلخال خورشرستم منامن
پل ارتباطي:
@Manamin97
@MananErtebat
https://t.me/manaman97
+
[تلگرام]
آدم بزرگ ها رفته رفته حيرت خود را از دست مي دهند. آن ها به تدريج خنگ مي شوند. دليل از دست رفتن حيرت آدم بزرگ ها آن است که آن ها گمان مي کنند همه چيز را مي دانند. دانش آن ها، حيرت آن ها را زدوده است. آن ها نمي دانند که زير هم دانسته هاي عاريه اي شان، چيزي جز ندانستن نيست.
زن ها بيشتر به کودکان مي مانند تا به مردها. اين بخشي از زيبايي زنان را تشکيل مي دهد. دانسته هاي زنان، آن ها را از حيرت محروم نساخته است. مردها سعي دارند پوست دانسته هاشان را حفظ کنند. آن ها از شکافتن پوست نفس شان مي ترسند؛ بنابراين، هرگز بيرون نمي آيند و مانند کودکان حيرت نمي کنند. زن ها با دل پر از حيرت شان گوش مي دهند و مردها با ذهن شرطي شده شان.
مردها حتي از پرسش نيز اجتناب مي کنند؛ زيرا پرسش را نشان ندانستن مي دانند. هم پرسش هاي مربوط به زندگي، از جانب زنان طرح شده است: عشق، ازدواج، فرزندان، درد و غيره. پرسش هاي زنان، ساده اما عميق است. کسي که بتواند براي پرسش هاي ساد زنان پاسخي پيدا کند، به معبد زندگي وارد شده است.
چرا پرسش مربوط به رنج، از طرف يک زن طرح شده است و نه از طرف يک مرد؟! زيرا اين زن است که حقيقتاً رنج را با تمام وجود خود تجربه کرده است. زن، وفا کرده است و ملامت کشيده است و با وجود اين، لب به شِکوِه نگشوده است. زن است که 9 ماه از جان خويش مايه مي گذارد و از پاره هاي تن و جان خويش، انساني را مي پرورد و زندگي انساني را تداوم مي بخشد. مرد، عمل حفظ حيات است، آفرينند آن نيست. زن، آفريننده است. اگر زن نبود، هنر نيز نبود. اگر زن نبود، نقاشي نبود، موسيقي نبود، شعر نبود. هم اين امور، با زن است که معنا پيدا مي کند.
زن، رنج برده است و رنج برده است. زن رنج برده است و حتي مجال فرياد کشيدن را نيز نداشته است. نقش مردها چيست؟ پرسه زني هستي شناسانه! مرد در دردهاي زن، شريک نيست. زن 9 ماه تمام درد مي کشد و رنج مي برد؛ مرد چه کار مي کند؟ هيچ، تماشا، توقع. مرد حتي از اداي کلمات توخالي«دوستت دارم» نيز دريغ مي کند.
STARE MUSIC
96/5/4
+
[تلگرام]
مي گويند: حديث عشق و عاشقي، همه خواب و خيال است و به دنيا بچسب و پيشرفت کن! من مي گويم: من بند آن خواب و خيالم که در دامان عشق و عاشقي باشد. از بيداري آن حقيقت بيزارم که بويي از عشق نبرده است.
اما اگر اين داد و ستد در ساحت عشق و عدالت نباشد، عده اي را آزمند مي سازد و عده اي را گرسنه.
اگر در جهان عدالتي نمي بينيم، به دليل آن است که عشق در جهان غريب است. جهان آلود آزمندي و گرسنگي است. گرسنگي، زاد آزمندي کساني است که داشته ها را به حضور عاشقانه در هستي ترجيح داده اند. هرچه بيشتر جمع کني، شوربختي بيشتري در جهان مي آفريني. شکم ورم کرد آن کودک گرسنه، ناشي از برآمدن شکم حاصل از پرخوري توست! اما آن کودک از تو جدا نيست. تو و آن کودک، در يک کشتي نشسته ايد. اگر کشتي غرق شود، هر دو غرق خواهيد شد؛ البته تو زودتر! زيرا تو سنگين تري.
پولي که انباشته مي شود، ثمر خوني است که مکيده مي شود. گمان مکن که چون استحقاقش را داري، پس پول بيشتري جمع کرده اي، نه! اين گونه نيست؛ چون بهره ات از حيات انساني کمتر است، پول بيشتري گرد آورده اي.
اگر شتر را بتوان از روزن سوزني عبور داد، تو را هم مي توان از درواز سعادت و نيکبختي عبور داد؛ اما بدان که تو هميشه پشت در مي ماني. هر صفري که به رقم موجودي خود در يانک ها مي افزايي، ضريبي است از آدم هاي معصومي که در اثر فقر، مرده يا تباه شده اند. هر روز به رقم موجودي خويش در بانک ها بنگر و تعداد اين آدم هاي از دست رفته را شماره کن.
براي چه کسي ذخيره مي کني؟! براي فرزندانت که پس از تو چند صباحي بيش در اين دنيا باقي نخواهند بود و اي بسا که ثروت تو، موهبت و لذت کار کردن را از آنها بگيرد و فاسدشان کند.
اگر حرص و آز بر جاي باشد، مردم دنيا به 2 دسته تقسيم مي شوند؛ کساني که دارند و کساني که ندارند. اين تمايز، حاصل يک زندگي سالم انساني نيست. اين تمايز، زشت است.
آشناي عشق، آشناي عدالت نيز مي باشد. آشناي عشق و آشناي عدالت، هرگز آزمند نيست؛ زيرا آزمندي، مکيدن خون ديگري است. کسي که خون ديگران را مي مکد تا به داشته هاي خويش بيفزايد، ابتدا روح خويش را کشته است. فراخواندن روح بلند زمين، آن گاه معنا دارد که ابتدا روح خويش را يافته باشي.
@note2
STARE MUSIC
96/5/4
+
*سوغاتي که نشد براي شما عزيزان از سفر اربعين کرببلا بيارم*
اما چند عکسي که خودم عکاسش بودم اوردم تا شايد در حال وهواي اين مسير... شما هم با ما بوده باشيد..





||عليرضا خان||
93/7/28

+
در گوشي بگم.... جان خودم اسراييل با اين حماقت هاش فاتحش خونده شد...

سعيد عبدلي
93/7/28
+
* چند روزي بود خبري از فرشته سمت راستم نداشتم....*
*امارشو که گرفتم ديدم رفته کمک فرشته سمت چپي*
*علت را که پرسيدم.... گفت: بيچاره خسته شداز بس برات نوشت*
سعيد عبدلي
93/7/28
کسي ميگفت مدتهاشانه چپم سنگين شده بود دکتر هم افاقه نکرد رزش هم همين طور بفکرم رسيد نکند بارگناه دارد اذيتم ميکند تصميم گرفتم گناهاني را ککه انجام ميدادم تکرار نکنم راستش کارم را باروزه نماز آغاز کردم حالا مدتهاست که شانه چپم خوب شده بايد هواسم باشه باصلوات برمحمد وآل محمد شيدا بانو
+
*قبلنا...*
* وقتي بابامون به ما اخم مي کرد*
* شلوارمون را خيس نمي کرديم جز نوابغ بوديم*
* اما الانه...*
* دخترم سر تبلت خودم با من درگيري فيزيکي ايجاد مي کنه: دي*

محمد_عابديني
93/3/30